داستان آدم و شیطان رو اونقدر شنیدیم که حد نداره. شیطان که میوه درخت رو به آدم تعارف زد و ادم که وسوسه شد و برهنه در بهشت خدا سرافکنده شد، زیاد شنیده ایم.
حساب کهنه ایست با شیطان این آوارگی بشر که پاک نمیشود.فکر میکنیم تقصیر اوست که بهشت سرسبز خدا را با این بیغوله دنیا عوض کرده ایم. اشتباه میکنیم.
داستان آدم و شیطان رو اونقدر شنیدیم که حد نداره. شیطان که میوه درخت رو به آدم تعارف زد و ادم که وسوسه شد و برهنه در بهشت خدا سرافکنده شد، زیاد شنیده ایم.
حساب کهنه ایست با شیطان این آوارگی بشر که پاک نمیشود.فکر میکنیم تقصیر اوست که بهشت سرسبز خدا را با این بیغوله دنیا عوض کرده ایم. اشتباه میکنیم.
همین اشتباه را باز تکرار میکنیم و باز میگوییم شیطان بود که آن کار را کرد و این را به هم زد و با همه تقصیرها رو آوار میکنیم سرش.
اما آدم مقصر بود. آدم بود که میوه رو خورد. آدم بود. میدونی چرا؟
جمله ای که در گوشش خوند میدونی چی بود؟ گفت جاودانگی، گفت ملکی که زایل نشود و این ها همه، آنچه بود که خدا به آدم داده بود اما نمیدید.
فکرمیکنی برای من و تو چی میگه؟
حرفاش تازه است اما همونهاییه که گمان میکنی نداری و داری. همان که خدا به تو داده، اما نمیبینیش.
تورو هم با همینها وسوسه میکنه، آنوقت باز میگی شیطان.
این من و توییم که انچه رو داریم نمیبینیم و دنبال آن گوش به دهان شیطان میگذاریم.
قریب به 7 سال میشه که به یه قولی که به یه دوستی دادم پایبند موندم و اون قول رو بین صمیمیترین دوستام هم گسترش دادم. امروز میخوام این قول رو به شما هم بگم که اگ پایه هستید یه پیمانی هم با هم اینجا ببندیم.
7سال میشه که هر شب دو صفحه از قران رو همزمان با دوستانم میخونیم با هم.
بزودی سری جدیدش رو میخوایم آغاز کنیم.
از بین شما ها هم اگ کسی پایه هست بهم بگه تا زمان شروعش رو بهش بگم.
برا فرار از روزمرگی کتاب جدید رضا امیرخانی رو دارم میخونم. جانستان کابلستان
سفرنامه ایشون به افغانستانه. شاید بعدا قسمتهای جالبش رو براتون نوشتم